عشق همیشگی من پری ناز و پارسا

بدون عنوان

1390/10/16 4:02
نویسنده : شیوا
222 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلهاي باغم مي خوام براتون بنويسم تا بدونين چقدر ماماني رو اذيتش مي كردين ولي اون باز عاشقونه دوستتون داشت و داره

پري ناز گلم با اين كه 5 سال داري ولي هنوز هم غذايت رو ماماني بايد بده با اين كه مي دوني انقدر خسته هستم كه حتي وقت و حال غذا خوردن خودم را ندارم ولي به خاطر عشقي كه بهت دارم بازم خودم بهت غذا ميدم

از وقتي پارسا جون دنيا اومده كار من چندين برابر شده  ديگه از خودم هم غافل شدم  پري ناز كمي تا قسمتي حساس شده و ايراد هاي بني اسرائيلي مي گيره سر همه چيز زود به گريه ميفته با اين كه عاشقونه داداشيشو دوست داره ولي منو خيلي اذيت مي كنه از غذا خوردن تا لباس پوشيدن و ......

ولي وقتي جايي مي گذارمش همه ميگن تو بلد نيستي با بچه چه جوري رفتار كني چرا پيش ما خودش مي خوره و مي پوشه و ...

خلاصه خيلي كمبود وزن داره الان نزديك 17 كيلو هستش  و بايد حداقل 21 كيلو باشي دختر گلم خيلي سعي مي كنم بهت رسيدگي كنم ولي با غذا خوردن ميونه ي خوبي نداري

پارسا پسر گلم هم كه حسابي بغلي شده الان 4 تا دندون داره ولي چقدر زجر كشيد تا دندوناش در اومد  الانم سينه خيز ميره و بعضي اوقات با روروئك دنبالم مي دوه

قربون شكل ماهت بشم من  كه هر چي بهت ميگم لبخند بهم مي زني

عزيز دل مادر وقتي به طور غير ارادي ماما ميگي قلبم يهويي مي ريزه تو سينه ام  فداي اون حرف زدنت  قربون اون نگاه قشنگت

ولي خيلي وابسته شدي يه لحظه ام نمي تونم تنهات بذارم مي زني زير گريه فقط تنها جايي كه مي تونم تنها برم و تو گريه نكني دستشوييه فقط اون موقع هست كه منتظرم مي موني  گل پسرم

پري نازم اين هفته 12 سوره از قران رو كه بلد بودي تو كلاس براي خانم معلمت خوندي اونم بهت يه تل خوشگل جايزه داد واااااااي كه چقدر با اون ناز شده بودي

عزيز دلم  شرمندتم كه از وقتي هوا سرد شده كمتر ميام دنبالت كه از مدرسه بيارمت نازنينم بعضي وقتها بهم گله مي كني كه چرا بيشتر مامانا ميان دنبال بچه هاشون ولي تو نمي يايي

ناز گلم خودتم مي دوني كه داداشيت سرما مي خوره بيارمش بيرون هر وقت بابايي زود بياد من بدو بدو ميام مدرسه تون

اخه مدرسه تون خيلي بهمون نزديكه  بازم ازت معذرت مي خوام و مي بوسمت

پارسا جون وقتي صبح از خواب بيدار ميشي منم بيدار مي كني و مي خندي و دوست داري بازي هميشگي رو انجام بديم من بهت ميگم پارسا جون دست بده تو هم به من دست ميدي و منتظري بگم پارسا جون پا بده تا پاهاتو بالا بياري

الانم ياد گرفتي برام لي لي لي لي حوضك مي كني دست منو مي گيري و مي زني توش و خودتم مي خندي فداي خنده هات

يه مدت كه شما دو تا مريض بودين ماماني خيلي اذيت شد اخه گل پسرش همش بالا مي اورد

فرزندان عزيزم بيايين از خداي مهربون بخواهيم كه همه ي مريضا رو شفا بده و به هر كي ني ني نداره و دلش مي خواد ني ني بده مخصوصا يه ني ني خوب به زن دايي جون بده الهي امين

راستي عزيزانم يادم رفت كه بگم سه تا دوست خوبم دارين كه من با ماماناشون دوستم  حالا اگه اجازه دادن عكساشونو تو وبلاگتون مي ذارم تا ببينيدشون

خدا همه بچه ها رو توي دامان پدر و مادرشون به سلامت بزرگ كنه انشا الله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)